۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

تخریب محیط زیست به علت بیکفایتی کلان مدیریتی کشور

مطلبی که در ادامه خواهد آمد بر خلاف نوشته های پیشینم مربوط به سیاست و ناکارامدی دولت نمیباشد بلکه این بار مطلبی را تحت عنوان محیط زیست در نظر گرفته ام که به نحوه در مورد ناکارامدی و عدم مدیریت درست اداره کشور در این بخش را روشن مینماید.
بیشتر مان از سد سیوند خاطرات تلخ زیادی داریم و شاید هم یکی از امضا کنندگان اینترنتی آن برای توقف ساخت آن هستیم سدی که با تمام مخالفتها به مرحله بهربرداری رسید ولی همانگونه که بیشتر کارشناسان زمین شناسی و محیط زیست از آثار تخریبی این سد قبل از بهربرداری پیش بینی کرده دریاچه بختگان بعد از خشک شدنبودند بیشترش به وقوع پیوست که یکی از پیامدها زیان بار آن خشک شدن دریاچه بختگان میباشد که در حال حاضر تبدیل به نمک زار شده است.
شاید یکی از بزرگترین پیامدهای زیست محیطی که در چند سال آینده یقه ما را خواهد گرفت خشک شدن دریاچه ارومیه باشد. آب این دریاچه به شدت شور میباشد یعنی به عبارتی دوبرابر شورتر از آب اقیانوسها و هیچ موجود زنده در این دریاچه زندگی نمیکند تنها موجودی که در این دریاچه زندگی میکند جانور کوچکی به نام آرتمیاستآرتمیا تنها موجود زنده دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه بزرگترین آبگیر دائمی آسیایی غربی میباشد که در شمال غربی فلات ایران هست آب این دریاچه در چند سال گذشته به علت سد سازیهای بی رویه در محل حوزه آبریز این دریاچه در حال نابودی میباشد در حال حاضر قسمت اعظم این دریاچه خشک شده و درصد نمک اشباع شده به شورترین حد خود رسیده است که زندگی تنها موجود زنده دریاچه را تهدید میکند. اگر در سالهای آینده این دریاچه خشک شود فاجعه انسانی بزرگی در منطقه آذربایجان روی خواهد داد با خشک شدن این دریاچه کشاورزی در این منطقه به کل نابود میشود زیرا جهت وزش بادهای موسمی آذربایجان از غرب به شرق میباشد و بیشتر زمینهای کشاورزی منطقه در این حوزه قرار گرفته با خشک شدن این دریاچه و وزش بادهای موسمی نک از داخل دریاچه خشک شده به سمت زمینهای کشاورزی آمده و آنها را به شوره زار تبدیل خواهد کرد سلی مهاجرت روستایان به علت از دست دادن زمینهای زراعی خود به سمت شهرهای بزرگ مشکل دیگری هست که با نابودی این دریاچه بین الملی که در یونیسکو به عنوان زیستگاه بیوفسفر جهان شناخته میشود
جنگل و پارک ملی گلستان اولین پارک ملی ایران که در ۱۹ مرداد ۱۳۳۶تحت حفاظت قرار گرفت و بعدا بعد از اصلاح قانون حفاظت از محیط زیست در سال ۱۳۵۴به نام پارک ملی به ثبت رسید و در لیست یونیسکو به عنوان یکی از پنجاه ذخیره گاه زیست محیطی جهان تحت حفاظت میباشد ولی فاجعه ای که این محل را در بر گرفته است شاید تا چندی نباید دیگر به نام پارک ملی بنامیم بلکه باید به نام اتوبان ملی و یا سرافکندگی ملی بنامیم زیرا با ساخت جاده ای بزرگ در این محدود این پارک را از وسط به دو نیم کرده اند و بیشتر جانوران و گیاهان این منطقه با خطر جدی نابودی روبرو هستند.مسیر دسترسی افراد محلی در عکس زیر مشخص میباشد و جاده در دست ساخت نیز که عرض بیشتر از 50 متر میباشد
این جاده که به نام جاده آسیایی شهرت دارد هم اینک در محل پارک ملی گلستان در استان گرگان در حال ساخت میباشد که با اتمام این جاده عملا این پارک به دو قسمت تقسیم خواهد شد که تهدیدی جدی برای حیات وحش این منطقه میباشد ماجرای ساخت این جاده به سال ۸۲برمیگردد که در آن سال هیت وزیران تائید کردند که برای دسترسی اهالی محل و امداد رسانی و همچنین عاشقان طبیعت این جاده بهسازی گردد ولی نباید عرض جاده بیشتر از ۱۱ متر باشد ولی حالا میبینم که عرض جاده در بعضی از جاها به حدود ۶۰ متر نیز رسیده است در حالی که طبق ماده ۸ آئین نامه اجرایی قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست هیچ مقامی نمیتواند دستور و یا اجازه تخریب محیط زیست در پارکهای ملی را بدهد. ولی متاسفانه بدون اینکه دولت محترم به این ماده قانونی توجه کند مشغول کار خود میباشد تا کنون در هیچ کجای دنیا از دل پارک ملی جاده ای عبور نکرده به جز ایران. سرعت مجاز عبور در  پارکهای ملی ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر میباشد ولی در این جاده با این پهنا میتوانید با سرعت ۱۲۰ کیلومتر نیز حرکت کنید که موجب ترس حیوانات این منطقه خواهد شد. شرکت سازنده این طرح سکو وابسته به سپاه پاسداران میباشد. یک از معضلات بزرگ این طرح ساخت دیوارهای بتنی در امتداد این طرح میباشد که فریاد بسیاری از طرفداران محیط زیست را به آسمان برده است مخالفان این طرح میگویند با ساخت چنین دیوارهای عبور حیوانات را از یک قسمت پارک به قسمت دیگر محدود و جان آنها را به خطر افکنده ایم و همچنین این دیوارها نمیتوانند سیلابهای مخرب جنگلهای گلستان را مهار نمایند زیرا این دیوراها محل عبور سیلابها را باریک و سرعت آن را بیشتر نموده است که خود موجب تخریب دیوارها و صخره های اطراف پارک را موجب خواهد شد که در کمترین مدت موجب فرسایش خاک و نابودی جنگل خواهد شد طرفداران محیط زیست و بسیاری از آنها محل جدیدی را برای این طرح پیشنهاد کرده اند که در پشت پارک ملی قرار دارد که فقط ۲۰ کیلومتر بیشتر از مسیر فعلی میباشد ولی متاسفانه این طرح با شدت تمام در حال اجرا میباشد.
محل دیگری که مورد حمله قرار گرفته است در ارتفاعات دنا واقع در استان کهگلویه وبیر احمد هست وزارت نفت با قطع ۱۰۰۰۰اصله درخت بلوط کهنسال به بهانه رسانیدن گاز و توسعه استان راه نابودی محیط زیست را در پیش گرفته است. در حالی که این درختان با انبوهی از خاطرات گذشته ما را ترک کردند شرکت گاز میتوانست با هماهنگی و اخذ مجوز از سازمان محیط زیست از مسیر قدیمی به انتقال گاز ادامه بدهد تا شاهد قطع این درختان در این محل نباشیم درختهای قطع شده در مسیر انتقال گاز عسلویه به شمال. جعفری استاد دانشگاه و یکی از فعلان محیط زیست در مورد اقدام شرکت گاز اینگونه میگویدبحث توسعه فقط در کشور ما انجام نشده و در همه جهان توسعه وجود دارد و احداث جاده، بزرگ راه، خطوط انتقال گاز و نفت و استقرار شهرها و کارخانه ها انجام می گیرد  در دنیا در یک مرحله توسعه بدون توجه به محیط زیست انجام گرفت اما خیلی زود متوجه شدند که توسعه زیرساخت ها و بنیانهای خود را تخریب می کند و وقتی آنها از بین رفتند توسعه معنای خود را از دست می دهد.در حالی که بیشتر مناطق و تالابهای کشور در حال نابودی و یا تخریب قرار گرفته اند سازمان محیط زیست از صد به خود هشتاد نمره داده است و مدعی گردیده که ما با این امکانات بهترین مدیریت را در زمینه محیط زیست از خود ارائه داده ایم قضاوت با خود شما.

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

وقتی خدمتگذاران دیروز متهمان اصلی امروزمیشوند

در روزنامه کیهان روز یکشنبه سی خرداد مقاله به چشمم خورد به عنوان گام به گام با کودتای مخملی سربازهای پیاده نظام وقتی شروع به خواندن این مقاله کردم نگارنده مطلب با زیرکی خاصی کلمات را طوری انتخاب کرده است که خواننده تحت تاثیر مطالب او قرار بگیرد روزنامه کیهان که همه میدانند یکی از ارکان بدنه دولت میباشد و یکی از انحصارطلبان بزرگ میباشد همیشه سعی داشته چهره اصلاح طلبان را مخدوش نماید و در این مقاله نیز همان اتفاق افتاده است نویسنده مقاله در ابتدا با جریانهای برانداز شروع میکند و آن جریان را جنبش سبز مینامد که خود میدانید جنبش سبز اصلا جنبشی برانداز نیست نگارنده بعد از طرح این موضوع وارد فاز دیگری از مطالب خودش با این عنوان میشود که عینا میاورم پس از عنصر مقاومت فاكتور ديگري كه حركتهاي برانداز به آن نياز دارند نيروي انساني ميداني و به عبارت ديگر «آتش» است. در واقع براي آغاز يك جرياني كه قرار است نهايتاً منجر به براندازي كامل و يا براندازي مفهومي (همان كودتاي مخملين) شود، مورد نياز است تدارك نيروي انساني تحت فرمان بوده كه بايد نقش ميداني و به عبارت ديگر اهرم فشار را بازي كند. در اصطلاح در دوراني به اين فاكتور «فشار از پايين» نيز اطلاق مي گرديد. اين نيروي انساني با حركت خود در خيابان ها و اعتراض خشونت آميز جاده صاف كن نيروهاي سياسي كودتاي مخملين به حساب مي آيند تا آنها بتوانند با استفاده از حركتشان مطالبات خود را از نظام مستقر درخواست كرده و آنها را وصول كنند. در دوران اصلاحات آن را فشار از بالانامگذاري نمودند. ایشان بعدا به سراغ آقای هاشمی رفسنجانی میرود و او را نیز بی نصیب نمیگذارد و اشاره به نامه ایشان به رهبری مینماید که در سال گذشته منتشر شده بود و گفته بود برای خاموش کردن آتشی که اینکه دودش در فضا قابل مشاهده میباشد اشاره نموده است باید یاداور شویم این نامه قبل از اتفاقات بعد انتخابات منتشر شده بود و نه بعد از آن و هاشمی برای روشن نمودن بعضی از مطالب این نامه را به رهبری نوشته بود.
حال بعد از گذشتن از این مقاله اولین سوالی که در ذهن پدید میاید این است چرا فقط روزنامه های وابسته به دولت حق انتقاد دارند و از هر گونه تخریب شخصیت جناح مقابل فروگذار نیستند و کسی نیز بر علیه این گونه روزنامه ها شکایتی مطرح نمیکند.؟
در ادامه این مقاله و بررسی دوران جنگ و تقسیم نیروها به این نتیجه میرسد که پذیرش قطعنامه 598 توسط عده ای اتفاق افتاده است که خود را در پشت نیروهای انقلابی مخفی کرده بودند و در آن زمان امام را مجبور به پذیرش قطعنامه کرده اند و این اغاز انقلاب مخملین میباشد این عین جمله روزنامه محترم میباشداين اتحاد استراتژيك افراد مذكور در نهايت منجر به نوشاندن جام زهر به حضرت روح ا... و پذيرش قطعنامه 598 شد. در واقع جام زهر مرحله اول انقلاب مخملين در ايران بود.و لی در تاریخ جنگ بعد از اتمام جنگ با منتشر شدن نامه های از سوی فرماندهان سپاه و ارتش حقیقت چیز دیگری بود در بیشتر نامه های این عزیزان کمبود نیرو و تجهیزات بیشترین خودنمایی را مینمود و دیگر اینکه بعد از فتح خرمشهر نه عراق و نه ایران هیچ وقت نتوانستند شهرای یکدیگر را اشغال نمایند و در صورت اشغال از سوی نیروهای دو طرف بازپس گرفته میشد و عملا جنگ به بن بست رسیده بود و چاره ای جز پایان کار نبود شاید نگارنده مقاله مذکور علاقه فراوانی به ادامه جنگ داشت که این چنین مطلبی را گفته است.

باز در ادامه مینویسدميرحسين موسوي، محسن رضايي و محمد خاتمي و... در اين مرحله تامل برانگيز و خود گواه بسياري مسائل مي باشد. اما يكي از افراد اين پازل ميرحسين موسوي نخست وزير وقت بود. وي با هوچي گري و سوءاستفاده از فضاي جنگ حداقل مسئوليت هاي رئيس جمهور وقت را نيز سلب كرده بود. وي كه قبل از انقلاب نه تنها فعاليت انقلابي ندانست بلكه حتي برخي تفكرات او را در آن زمان نزديك به كمونيزم مي دانستند به يكباره بعد از انقلاب ظاهر شد. وي علي رغم مخالفت نيروهاي ناب و در راس آن رئيس جمهور به حمايت افرادي همچون هاشمي رفسنجاني بر پست نخست وزير نشت. امام(ره) كه فضاي كشور و وجود جنگ را به خوبي درك مي نمود و نياز فضاي سياسي به آرامش را ضروري مي دانست با توجه به شناخت از اين فرد نخست وزيري ايشان را پذيرفت. كه اين مسئله و تدبير انقلابي رهبر كبير انقلاب زماني كه موسوي به يكباره و خودسرانه استعفا داده و به مدت دو روز به طور كل ناپديد شد تا به امام مجددا فشار آورد خود را نشان داد. در آن هنگام همگان فهميدند كه موسوي فردي است كه براي رسيده به منافع خويش حتي حاضر است فضاي كشور را برهم زند لذا عظمت نگاه امام در پذيرش او در دوران جنگ در آن موقع معلوم گرديد. اینها جملات خود روزنامه کیهان میباشد و قضاوت با خود شما است 

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

قتل دگراندیشان از دیر باز تا حال

شاید مطلبی که در زیر مینویسم با نوشته های قبلی تناسبی نداشته باشد ولی وقتی به این فکر میکنم که چرا در کشور ما دگراندیشان را محکوم و یا به قتل میرسانند از نمونه های بارز قتلهای این چنینی قتل سید احمد کسروی تبریزی میباشد که یکی از مورخان بزرگ ایران میباشد که دو کتاب بزرگی به کشور هدیه کرده است و تا به حال نیز جز منابع موثق به شمار میرود کتاب تاریخ مشروطیت و تاریخ هیجده ساله آذربایجان او میباشد که تا به حال نیز چندین بار تجدید شده است وی در حدود 42 کتاب و مقاله از خود به یادگار گذاشته است ولی مثل اینکه خاک کشورمان ظرفیت چنین انسانهای را ندارد و با بد اندیشی و به خاطر اینکه تفکرات آنها با یک گروه فرقه تفاوت دارد محکوم به نابودی میباشد قتل ایشان سید مجتبی نواب صفوی میباشد که از بنیانگذاران گروه فدائیان اسلام است که ترورهای فراوانی در کشور انجام داد که یکی از ترورهای وی به قتل رساندن کسروی به خاطر اینکه وی از دین خارج شده است و وی را در محل دادگستری تهران با ضربات متعدد چاقو به طرز فجیعی به قتل رساند و یکی از دگراندیشان بزرگ کشور را برای همیشه ساکت نمود صفوی هیچ وقت در هیچ دادگاهی در مورد قتل کسروی محاکمه نشد برای اطلاعات بیشتر میتوانید به ویکی پدیا مراجعه نماید.
یکی از بزرگترین تسویه های که در تاریخ معاصر ما برای ساکت کردن دگراندیشان رخ داده است قتلهای محفلی سالهای 60 و 70 میباشد که از بدنه وزارت اطلاعات عده ای نیروی خودسر شروع به قتل دگراندیشان نموده بودند که یکی از آنها داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری بود که به وسیله چاقو و طناب به قتل رسیدند عده ای از قربانیان این تسویه حساب خونین محمد جعفر پوینده محمد مختاریبودند که به وسیله شخصی به نام سعید امامیبه قتل رسیدند ولی جالب اینکه وی نیز به مانند صفوی هیچ وقت محاکمه نشد وی در حمام بنا به گفته نیروهای انتظامی به وسیله داروی نظافت خودکشی کرد.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوباره تنور محکوم کردن دگراندیشان داغ شده است اینبار کمی شکلش عوض شده است وشکلی به اصطلاح متمدنانه به خود گرفته است ولی در باطن همان ترورها  و قتلها میباشد اینبار در محل دادگستری انجام میشود با دستگیری بیشتر اصلاح طلبان جریان انحصار طلب دوباره سعی دارند جو خفقان و کج اندیشی را در غیاب دگراندیشان بر جامعه حاکم نمایند  موضوع خنده دار در اینجاست که این قشر با تهیه فیلم از این افراد و پخش آن از تلویزیون سعی در نشان دادن این را دارد که اینها از کرده خود پشیمان هستند ولی سوال این است کجای دنیای وقتی محکومی را دستگیر میکنند بر علیه خود شهادت میدهد تا در آنجا محکوم و محاکمه شود پس معلوم میشود که این فیلمها با نیاتی خاص تهیه میشوند. چرا طبقه حاکم از نظریات دگراندیشان در کشورمان از گذشته تا حال میترسیدند و کمر به قتل آنها میبندند آیا این در خود ملت میباشد که ما ایرانیها روح استبداد پذیر داریم و یا اینکه غیر از این میباشد.

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

تصویری از جریمه بد حجابی

در حالی که فرمانده نیروی انتظامی ادعا میکند که گشتهای نسبتی وجود ندارد و ایشان از چنین چیزی بیخبر هست تصویری از برگه جریمه بدحجابی در وب منتشرشده است که خلاف ادعا ایشان را نشان میدهد و سوال دیگر این است که چطور فرماندهی از عملکرد نیروی خود میتواند بیخبر باشد این خبر را عینا میتوانید در اینجا میتوانید مشاهده نمائید این هم تصویری از برگه جریمه که در تهران صادر شده است

۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

یک سال تلخ

یک سال پیش در چنین روزی بود که نیروهای حکومت تظاهرات آرام مردم را به خاک و خون کشیدند در این تظاهرات بود که یکی از شهیدان مظلوم وطن سهراب اعرابی برای همیشه از کنار ما رفت و بعد از چند روز جنازه وی را به خانواده اش تحویل دادند بیشتر مان از نحوه شهدات وی بی اطلاع هستیم ولی سوال این است به قول مادرش آیا فقط به خاطر اینکه سهراب طرفدار موسوی بود باید کشته میشد.؟جواب مرگ وی را چه کسی باید بدهد آیا دمکراسی که دولت مردان ما میگویند این است.؟آیا نباید اعتراض نمود.؟آنها که با کسی کاری نداشتند فقط سوال این بود رای من کجاست.؟ وحالا نیز میگویند رای من کجاست و کسی هم پاسخی برای آن ندارد.